2. پایبندی به تعهدات و پیمانها، در عین قدرت بر نقض عهد
از نکات برجستهای که در تاریخ صدر اسلام به چشم میخورد، پایبندی پیامبراکرم، مؤسس و زمامدار حکومت اسلامی، نسبت به تعهدات و پیمانهایی است که با گروهها و قبایل مختلف بسته شده بود. بسیاری از این پیمانها مربوط به دوران ضعف اولیه مسلمانان و بیپناهی دولت اسلامی بوده که هرگونه همدلی سایر قبایل برای مسلمانان مایه دلگرمی و قوت قلب بود، لکن در دورانی که با ایثار و مجاهدتهای رزمندگان اسلام، در کنار قدرت منطق مبتنی بر فطرت انسانی تعالیم آسمانی این دین الهی، و در سایه درایت و راهبری داهیانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دولت اسلامی در اوج قدرت و اقتدار به سر میبرد، دیگر پایبندی به این تعهدات و پیمانها نه تنها مایه تقویت حکومت اسلامی نبود، بلکه گاه جلوی پارهای از تصمیمات لازم در پیشبرد اهداف دولتی را هم سد مینمود. در چنین مواقعی است که اخلاق سیاسی مورد توصیه و عمل اغلب سیاستمداران جهانی قاطعانه حکم مینماید که این تعهدات دست و پا گیر بیخاصیت زیر پا گذاشته شود. اینجاست که تفاوت عمل پیامبر با زمامداران دنیا، و فرق اخلاق حکومتی در فلسفه سیاسی اسلام با اخلاق حاکمان در فلسفه سیاسی فیلسوفان سیاست آشکار میشود. پایبندی اولین مؤسس دولت اسلامی در جهان نسبت به تعهدات و پیمانهایی که با گروهها و قبایل دیگر بسته شده بود، آن هم تا آخرین زمان اعتبار آن پیمان نامه، از نکات درخشان در فلسفه سیاست اسلامی است. هیچگاه زمامدار مسلمانان اجازه نخواهد داشت تعهدی را که نسبت به گروهی از مردمان، یا دولتهای دیگر پذیرفته است، زیر پا بگذارد. تأکیدات قرآنی گویایی در این زمینه وجود دارد که بحث و تفصیل آن خارج از حوصله و رویکرد این مقاله است.[62] در اینجا به نقل نکاتی از سیره رسول گرامی اسلام در این خصوص بسنده میکنیم: در سال ششم هجری که مسلمانان برای انجام اعمال عبادی و طواف کعبه به سمت مکه حرکت کردند، با ممانعت مشرکان مواجه شدند، و در نهایت، به انعقاد صلحنامهای منجر شد که صلح حدیبیه نام گرفت. یکی از مواد صلحنامه این بود که «اگر کسى از قرشیان ـ که تحت قیمومت و ولایت دیگرى است ـ به نزد محمد آمد، اگر چه مسلمان شده باشد، باید او را به سوى قریش باز گردانند، ولی اگر یکى از مسلمانان و پیروان محمد به نزد قریش برود، لازم نیست او را به مدینه باز گردانند».[63] این بند از صلحنامه ـ که با اعتراض پارهای از صحابه رسول الله نیز مواجه گشت ـ تا زمانی که اساس این پیمان از سوی مشرکان قریش نقض نگردیده بود، همواره مورد احترام و عمل پیامبر قرار داشت. بازگرداندن «ابوجندل»،[64] پسر سهیل بن عمرو امضا کننده صلحنامه از سوی قریش، و «عتبه بن اسید(ابوبصیر)»[65] از مصادیق این سیره اخلاق حکومتی رسول خداست. گویاترین داستانی که نشان دهنده کمال وفاداری و پایبندی رسولاکرم صلی الله علیه و آله به تعهدات و پیمانهاست، به جریان ابلاغ آیات برائت باز میگردد. از جمله مطالبی که در این ماجرا توسط فرستاده مخصوص رسول خدا در اجتماع حجاج بیت الله در منا اعلام شد، آن بود که: «هر کس با رسولخدا پیمانی دارد، آن پیمان تا پایان مدت محترم است». این گزارش، به روشنی و صراحت، بیانگر احترام و اعتبار تمامی پیمانهای منعقد شده مابین پیامبر و قبایل دیگر، تا انتهای زمان قید شده در پیمان، از سوی رسول گرامی اسلام است.
3. اقدام به عملیات اطلاعاتی در میان دشمنان
در تمامی حکومتها کسب اطلاعات به صورت مخفیانه در چند زمینه انجام میپذیرد، که یکی از آنها «کسب اطلاعات از برنامهها و تصمیمات دولتهای بیگانه در زمینه منافع دولت متبوع» است. معمولاً نسبت به تمامی دولتهای خارجی اینچنین اقدامات اطلاعاتی صورت میگیرد و هر حکومتی سعی میکند اطلاعات محرمانه بیشتری را به دست بیاورد؛ اگرچه دولت مقصد از دسته دولتهای دوست و حتی هم پیمان به حساب آید. همواره برخورداری از اطلاعات بیشتر عامل برتری و تفوق محسوب میشود، و حکومتی که از برنامهها و تصمیمات دولت اجنبی اطلاع داشته باشد، بهتر و دقیقتر میتواند در موارد مشترک برنامهریزی نماید و توطئههای احتمالی را خنثی سازد. هرچه یکی از دو طرف از اطلاعات بیشتری نسبت به طرف دیگر برخوردار باشد، با دید بازتری به بازی قدرت ادامه خواهد داد. آنچه در کتب گزارش کننده تاریخ صدر اسلام موجود است و در سیره منقول آن حضرت میبینیم، این است که ایشان نسبت به کسب اطلاعات محرمانه جبهه مقابل موافق بوده و به آن اقدام مینموده است. ایشان افرادی را، چه در زمان لشکرکشی دشمن و چه پیش از لشکرکشی، برای جاسوسی به میان مشرکان میفرستاده است. ماجرای «عبدالله بن جحش» را سابقاً بیان کردم و مشاهده شد که رسول گرامی اسلام او و همراهانش را تنها برای کسب محرمانه اطلاعات از جبهه دشمن، و نه نبرد با آنان، گسیل داشت.[69] در جنگ احزاب، غزوه خندق ـ که قبایل و گروههای مختلف علیه مسلمین متحد شده بودند ـ تنهایی و محاصره طولانی شهر مدینه برای مسلمانان موجب مشکلات فراوانی شده بود. در این زمان به پیامبراکرم خبر رسید که جبهه مخالف دچار تشتت شده است. حضرت «حذیفه» را طلبید و او را مأمور ساخت که چون شب شود، به میان لشگر دشمن برود و از وضع و تصمیم آنها رسولخدا را با خبر سازد.[70] در واقعه غزوه حنین، هنگامی که خبر حرکت قبیله هوازن و همدستانشان به رسولخدا رسید، آن حضرت، «عبدالله بن أبی حدرد» را مأمور کرد تا به طور ناشناس خود را به میان لشگر هوازن برساند و از اوضاع و احوال ایشان اطلاعاتی کسب کرده رسولخدا را مطلع سازد.[71]
4. عفو و عدم انتقام از دشمنان پس از غلبه بر ایشان
انتقام گرفتن از دشمن پس از غلبه یافتن بر او امری است که در تمامی جنگها اتفاق میافتد. در همه جا لشکر شکست خورده و فرماندهان آن از کمترین حقوق انسانی برخوردارند، و این واقعیت دردناک و ضد بشری تا جایی رواج یافته و موجب نگرانی و دغدغه فکری ملتها بوده است که جامعه جهانی و نهادهای بین المللی مجبور شدهاند برای سامان بخشیدن به وضعیت شکست خوردگان در جنگها ضوابطی را تعیین نمایند، و دادگاههای بینالمللی از حقوق انسانی مغلوب شدگان حمایت کنند. این مسأله، با اینکه دارای قوانین پذیرفته شده توسط اغلب، بلکه تمامی کشورهاست، لکن هنوز هم در عمل همان است که بود؛ نه کنوانسیونها و پروتکلهای بین المللی دردی را دوا کرده است، و نه سازمانهای جهانی توانستهاند تغییری ایجاد نمایند. اما داستان پیروزشدگان در جنگ، در اخلاق سیاسی پیامبراعظم صلی الله علیه و آله به گونه دیگری است. اخلاق پیروزی در اینجا مبتنی است بر عفو و گذشت، نه انتقامگیری و عقدهگشایی. رسول گرامی اسلام هم با اسیران جنگی چنین برخوردی داشت، و هم با فرماندهان لشکر دشمن که تسلیم ایشان شده و شکست را میپذیرفتند با عفو و اغماض مقابله مینمود.
داستان فتح مکه، اسلام آوردن «ابوسفیان» و برخوردی که پیامبراکرم با او و مشرکان مکه میکند، اخلاقیترین نمونه پیروزی و برخورد لشکر غالب با مردم مغلوب در تاریخ بشر است.[72] «عمرو بن عاص» نقل میکند که در سفری به حبشه رفت تا «عمرو بن امیه»(فرستاده پیامبر) را از نجاشی ـ که سوابق رفاقت و دوستی با مشرکان مکه داشت ـ تحویل بگیرد و دستگیر کرده، به قتل برساند. مخالفت نجاشی با این امر و سخنان او در تأیید رسالت الهی پیامبراکرم موجب تنبه عمروعاص شده و او را به مسلمان شدن وا میدارد. اعمال سابق عمرو عاص او را نسبت به برخورد رسول خدا نگران ساخته بود، لکن آنگاه که در مدینه خدمت رسول الله رسید، آن حضرت فرمود: ای عمرو، بدان که اسلام کارهای گذشته را قطع میکند(و از بین میبرد).[73] «صفوان بن امیه» از کسانی بود که با رسولخدا دشمنی شدیدی داشت و هنگام فتح مکه با جمعی اقدام به جنگ کرد، صفوان هنگامی که از مقابل لشگر اسلام فرار کرد، از ترس آنکه مبادا به دست یاران رسولخدا کشته شود، از شهر خارج شد و به سوی جده رفت تا از آنجا خود را به یمن برساند. «عمیر بن وهب» نزد رسولخدا آمده و از رسول الله برای او امان گرفت. پیامبر برای اطمینان صفوان به در امان بودن، عمامهای را که در هنگام فتح مکه بر سر مبارک خود بسته بود، به عمیر سپرد تا به صفوان بدهد. و آنگاه که صفوان به همراه عمیر به مکه بازگشته، به نزد رسولخدا آمد، به آن حضرت گفت: عمیر میگوید: که تو مرا امان دادهای؟ فرمود: راست گفته. عرض کرد: پس دو ماه به من مهلت بده. حضرت فرمود: من چهار ماه به تو مهلت دادم.[74]
پینوشتها:
[1].Popper , Karl Raimund
[2]. افلاطون معتقد است که با داناترین و بهترین کسان فرمان برانند.
[3]. جامعه باز و دشمنان آن، (جلد یکم: افلاطون)، ص 168.
[4]. همان.
[5]. البته این سخن پوپر با بحث «مهار قدرت» نیز ارتباط تنگاتنگی دارد.
[6]. تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 10: مبادی اخلاق در قرآن، ص 73.
[7]. همان.
[8].Kant , Immanuel
[9]. درسهای فلسفه اخلاق، ص 28.
[10].Baumgarten
[11].Wolff. Christian
[12]. من لا یحضره الفقیه. ج 4، ص 405، ج 2 ص 146؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 287
[13]. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 381 ـ 382 .
[14]. الکافی، ج2، ص146؛ وسائل الشیعة، ج15، ص287 .
[15]. لغتنامه دهخدا، ج28، ص741 .
[16]. نظامهای اخلاقی در اسلام و ایران، ص135 .
[17].Machiavelli , Niccolo .
[18]. شهریار، دیباچه مترجم .
[19]. السیرة النبویة، ج1، ص284 ـ 285؛ زندگانی محمد صلی الله علیه و آله پیامبر اسلام، ج1، ص166؛ بحار الأنوار، ج18، ص180 ـ 182 .
[20]. نمونه اعلای آن انقلاب اسلامی ایران است که در رأس آن شخصیتی قرار داشت که سر تا پا ایمان به راه و هدف بوده، با قاطعیت و جدیت و بدون هیچ تردید و اضطرابی حرکت خویش را تا پیروزی ادامه داد .
[21]. السیرة النبویة، ج1، ص309؛ زندگانی محمد، ج1، ص172 .
[22]. السیرة النبویّة، ج1، ص309؛ زندگانی محمّد، ج1، ص172 .
[23]. السیرة النبویّة، ج1، ص344؛ زندگانی محمّد، ج1، ص199 .
[24]. السیرة النبویة، ج2، ص141؛ زندگانی محمد، ج1، ص328؛ بحارالأنوار، ج19، ص112 .
[25]. السیرة النبویة، ج3، ص226؛ زندگانی محمد، ج2، ص153 ـ 154؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص50 .
[26]. السیرة النبویة، ج3، ص89؛ زندگانی محمد، ج2، ص107 ـ 109؛ کتاب المغازی، ج 1، ص250؛ بحارالأنوار، ج18، ص74؛ مناقب آل أبی طالب علیهم السلام؛ ج1، ص117 .
[27]. السیرة النبویة، ج2، ص150 ـ 151؛ زندگانی محمد، ج1، ص337؛ ر.ک: تفسیر فرات، ص187؛ ر.ک: کشف الغمة، ج1 ص326. خود آن حضرت نیز با علی بن ابیطالب عقد اخوت بست و در میان تمامى اصحاب خود ایستاده دست على بن ابىطالب را گرفت و فرمود: این هم برادر من!
[28]. السیرة النبویة، ج2، ص148 ـ 149؛ زندگانی محمد، ج1 ص333 ـ 337 .
[29]. السیرة النبویة، ج2، ص148 ـ 149؛ زندگانی محمد، ج1 ص333 ـ 337 .
[30]. السیرة النبویّة، ج2، ص240 ـ 256؛ در کتاب زندگانی محمّد این مطلب به اشتباه بیان شده و در ج1، ص392 و ج1، ص395 شرکت در غزوات را نیز به مهاجرین اختصاص داده است در حالی که در کتاب سیره ابنهشام تنها مشارکت در سرایا مختصّ مهاجران دانسته شده است ( المغازی، ج1، ص10 ـ 11)
[31]. این عمل به «مولفه قلوبهم» مشهور است.
[32]. السیرة النبویة، ج4 ص135؛ زندگانی محمد، ج2، ص314؛ المغازى، ج 3، ص957 ـ 958 .
[33]. السیرة النبویة، ج3، ص303؛ زندگانی محمد، ج2، ص195 ـ 197؛ المغازی، ج 2، ص415 ـ 422 .
[34]. سابقا ً تحت عنوان «اهتمام به وحدت و انسجام ملـی، و مقابله با تفرقهافکنیها» به بندهایی از این پیماننامه اشاره کردیم .
[35]. الکافی، ج7، ص375 .
البتـه ذکر این نکته فقهی لازم است که فتوای مشهور فقیهان با مضمون این روایت موافق نیست، بلکه در این فرض قتل مرد متجاوز و زناکار را جایز میشمارند.
از اصحاب کتب اربعه، شیخ صدوق در الفقیه این صحیحه را بدون هیچ گونه شرح و حاشیهای میآورد (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص25) و شیخ طوسی نیز در دو موضع از التهذیب این صحیحه را نقل میکند؛ بدون آن که توضیحی را ضمیمه نماید. (تهذیب الأحکام، ج 10، ص3 و 313). در بسیاری دیگر از کتب روایی نیز این روایت بدون حاشیه نقل شده است . فقیهان نیز شهید ثانی در شرح لمعه پس از حکم به جواز قتل مرد و زن زناکار توسط شوهر، رفع قصاص نفس از شوهر را متوقف بر ارائه چهار شاهد برمی شمارد (الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج 9، ص120)، ولی شیخ حسن صاحب جواهر اساسا ً جواز قتل مرد و زن زناکار از سوی شوهر را متوقف بر وجود چهار شاهد میداند (جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج 41، ص369 ).
[36]. همان، ج7، ص375 .
[37]. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللـهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظا غَلیظَ الْقَلْبِ لَا نْفَضوا مِنْ حَوْلِکَ » (سوره آل عمران، آیه 159).
[38]. السیرة النبویة، ج3، ص199؛ زندگانی محمد، ج2، ص142 ـ 143؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص49؛ المغازی، ج 1، ص363 ـ 380 .
[39]. السیرة النبویة، ج4، ص173؛ زندگانی محمد، ج2، ص334؛ المغازی، ج 3، ص1048 ـ 1049 .
[40]. السیرة النبویة، ج3، ص68؛ زندگانی محمد، ج2، ص90؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص47؛ المغازی، ج 1، ص209 ـ 214 .
[41]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج4، ص56 .
[42]. سوره آل عمران، آیه 159 .
[43]. ترجمه قرآن(فولادوند)، ج1، ص71 .
[44]. السیرة النبویة، ج3، ص331؛ زندگانی محمد، ج2، ص215؛ المغازی، ج 2، ص606 ـ 607؛ بحارالأنوار، ج20، ص334 ـ 335 .
[45]. السیرة النبویة، ج4، ص141 ـ 143؛ زندگانی محمد، ج2، ص317 ـ 318؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص63؛ المغازی، ج 3، ص956 ـ 957 .
[46]. السیرة النبویة، ج2، ص253؛ زندگانی محمد، ج1، ص397 ـ 400؛ المغازی، ج 1، ص13 ـ 16 .
[47]. السیرة النبویة، ج4، ص41؛ زندگانی محمد، ج2، ص260 ـ 261؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص58؛ المغازی، ج 2، ص797 ـ 798 .
[48]. یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَد عَن سَبِیلِ اللـهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمـسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِندَ اللـهِ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتى یَرُدوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الْدنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأُولئِکَ أَصْحَابُ النارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ إِن الذِینَ ءَامَنُواْ وَ الذِینَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فىِ سَبِیلِ اللـهِ أُوْلَئکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللـهِ وَ اللـهُ غَفُورٌ رحِیم »(سوره بقره، آیه 217 ـ 218 ).
[49]. «یَا أَیهَا الذِینَ آمَنُوا لَا تَتخِذُوا عَدُوی وَعَدُوکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمـوَدةِ وَقَدْ کَفَرُوْا بِمَا جَاءَکُم مِنَ الْحَق یُخْرِجُونَ الرسُولَ وَإِیاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللـهِ رَبکُمْ إِن کُنتُم خَرَجْتُمْ جِهَاداً فِی سَبِیلی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی تُسِرونَ إِلَیْهِم بِالْمـوَدةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَل سَوَاءَ السبِیلِ الممتحنة إِن یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدَاءً وَیَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسوءِ وَوَدوا لَوْ تَکْفُرُونَ لَن تَنفَعَکُمْ أَرْحَامُکُمْ وَلَا أَوْلاَدُکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَاللـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ » (سوره ممتحنه، آیه 1 ـ 3 ).
[50]. در جامعه بعد از انقلاب اسلامی ایران، تا سالهای متمادی با استفاده از اذان مرحوم مؤذنزاده اردبیلی و پخش آن از صدا و سیما مخالفت میشد، به این دلیل که یادآور افطار ماه رمضان پیش از انقلاب است!
[51]. السیرةالنبویة، ج 2 ص412؛ زندگانی محمد، ج 2 ص275؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص60؛ انساب الأشراف، ج1 ص49؛ تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص461 .
[52]. همان منابع .
[53]. همان منابع .
[54]. السیرة النبویة، ج 4، ص220؛ زندگانی محمد، ج 2، ص355؛ سیرت رسول الله، ج 2، ص1023؛ سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 6، ص353؛ دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، ج 5، ص375
[55]. السیرة النبویة، ج4، ص222؛ زندگانی محمد، ج 2، ص358؛ الطبقات الکبری، ج 1، ص240؛ البدایة و النهایة؛ ج 5، ص50 .
[56]. السیرة النبویة، ج 2، ص580؛ زندگانی محمد، ج 2، ص362 .
[57]. السیرة النبویة، ج1، ص344 ـ 345؛ زندگانی محمد، ج1، ص199 ـ 200؛ بحار الأنوار، ج18، ص414؛ تفسیر القمی، ج1، ص176؛ إیمان أبی طالب، ص227 .
[58]. اسامی افرادی که در غزوات مختلف سرپرستی مسلمانان را در شهر مدینه بر عهده داشتهاند در کتب مربوطه به تفصیل آورده شده است؛ ر.ک: السیرة النبویة، ج2، ص241 ـ 263؛ زندگانی محمد، ج1، ص392 ـ 397؛ المناقب، ج1، ص163؛ بحار الأنوار، ج22، ص249 .
[59]. ابنهشام در کتاب سیره خود تعداد سرایا را 38 سریه میداند و اسامی امیران این سرایا را ذکر مینماید (ر.ک: السیرة النبویة، ج4، ص257؛ زندگانی محمد، ج2، ص387؛ المناقب، ج1، ص186 ـ 187؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص69 ـ 75) .
[60]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص122؛ بحار الأنوار، ج22، ص249 ـ 250 با اختلاف مختصر .
[61]. السیرة النبویة، ج2، ص264؛ زندگانی محمد، ج2، ص10 ـ 12؛ المغازی، ج 1، ص48 .
[62]. سوره اسراء، آیه 34؛ سوره مائده، آیه 1؛ سوره بقره، آیه 177؛ سوره آل عمران، آیه 76 .
[63]. السیرة النبویة، ج3، ص332؛ زندگانی محمد، ج2، ص217 ـ 218؛ المغازی، ج 2، ص607 ـ 608؛ بحار الأنوار، ج20، ص334 ـ 335 .
[64]. همان منابع .
[65]. السیرة النبویة، ج3، ص337؛ زندگانی محمد، ج2، ص220 ـ 221؛ بحار الأنوار، ج20، ص335 ـ 336 .
[66]. هنگامی که آیات سوره برائت نازل شد، رسولخدا صلی الله علیه و آله ابوبکر را به سوی مکه فرستاده بود تا با مردم حج به جا آورد، برخی به آن حضرت عرض کردند: یا رسول الله خوب است این آیات را هم برای ابوبکر بفرستید تا او برای مشرکین قرائت کند؟ رسولخدا در پاسخ فرمود: کسی نباید آن را از طرف من ابلاغ کند جز آنکه از خاندان من باشد. سپس علی بن ابیطالب علیه السلام را خواسته به او فرمود: این آیات را بگیر و به مکه برو و در روز قربانی که مردم در منا اجتماع میکنند در میان مردم ابلاغ کن .
[67]. السیرة النبویة، ج4، ص190 ـ 191؛ زندگانی محمد، ج2، ص348 ـ 349؛ بحار الأنوار، ج35، ص296؛ تفسیر العیاشی، ج2، ص74 .
[68]. استخبارات .
[69]. السیرة النبویة، ج2، ص253؛ زندگانی محمد، ج1، ص397 ـ 400؛ المغازی، ج 1، ص13 ـ 16 .
[70]. السیرة النبویة، ج3، ص242؛ زندگانی محمد، ج2، ص171 ـ 172؛ المغازی، ج 2، ص489 ـ 490؛ بحار الأنوار، ج20، ص208 ـ 209 .
[71]. السیرة النبویة، ج4، ص82؛ زندگانی محمد، ج2، ص291 ـ 292؛ المغازی، ج 3، ص893؛ بحار الأنوار، ج21، ص165 .
[72]. السیرة النبویة، ج4، ص45 ـ 46؛ زندگانی محمد، ج2، ص264 ـ 268؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص58 ـ 59؛ المغازی، ج 2، ص816 ـ 818
[73]. السیرة النبویة، ج3، ص291؛ زندگانی محمد، ج2، ص189؛ المغازی، ج 2، ص743 ـ 745 .
* استادیار دانشگاه قم
کتابنامه:
1ـ انساب الأشراف، احمد بن یحیى بن جابر بلاذری، تحقیق: محمد حمید الله، مصر: دار المعارف، 1959م.
2ـ إیمان أبی طالب، سید فخار بن معد موسوى، قم: انتشارات سیدالشهداء، 1410ق.
3 ـ البدایة و النهایة، أبوالفداء اسماعیل بن عمر ابنکثیر دمشقی، بیروت: دار الفکر، 1407ق/ 1986م.
4ـ بحار الأنوار، علامه مجلسى، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1404ق.
5ـ بوستان، شیخ مصلح الدین سعدی. ـ تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابىیعقوب یعقوبی، بیروت: دار صادر، بىتا.
6ـ ترجمه قرآن، محمد مهدى فولادوند، قم: دارالقرآن الکریم دفتر مطالعات، اول، 1376ش.
7 ـ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، تهران: چاپخانه علمیه، 1380ق.
8ـ تفسیر فرات، فرات بن ابراهیم کوفى، مؤسسه چاپ و نشر، بیجا، 1410ق.
9 ـ تفسیر القمی، على بن ابراهیم بن هاشم قمى، قم: مؤسسه دارالکتاب، 1404ق.
10ـ تفسیر موضوعی قرآن کریم ـ مبـادی اخلاق در قرآن، عبدالله جوادی آملی، قم: مرکز نشر اسراء، چهارم، 1384ش.
11ـ تهذیب الأحکام، شیخ طوسى، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1365ش.
12ـ جامعه باز و دشمنان آن(جلد یکم: افلاطون)، کارل پوپر، ترجمه: امیر جلال الدین اعلم، تهران: انتشارات سروش، دوم، 1379ش.
13ـ جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن بن باقر بن عبد الرحیم صاحب جواهر(النجفی)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، هفتم، بیتا.
14ـ دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، ابنخلدون عبد الرحمن بن محمد، تحقیق: خلیل شحادة، بیروت: دار الفکر، دوم، 1408ق/ 1988م.
15ـ دیوان اشعار، اعتصامی پروین.
16ـ دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، ابو بکر احمد بن الحسین بیهقی، تحقیق: عبد المعطى قلعجى، بیروت: دار الکتب العلمیة، اول، 1405ق/ 1985م.
17ـ درسهای فلسفه اخلاق، ایمانوئل کانت، ترجمه: منوچهر صانعی، تهران: نقش و نگار، 1378ش.
18ـ الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، زین الدین بن علی بن أحمد العاملی الشهید الثانی، قم: مکتبة الداوری، اول، 1410ق.
19ـ زندگانی محمد صلی الله علیه و آله پیامبر اسلام، سید هاشم رسولی، تهران: کتابفروشی اسلامیه، بیتا.
20ـ سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف صالحی شامی، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بیروت: دار الکتب العلمیة، اول، 1414ق/1993م.
21ـ السیرة النبویة، ابنهشام، بیروت: دار احیاء التراث العربی، دوره چهار جلدی، بیتا.
22ـ سیرت رسول الله، رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانى قاضی ابرقوه، تحقیق: اصغر مهدوى، تهران: انتشارات خوارزمى، سوم، 1377ش.
23ـ شهریار، نیکولو ماکیاوللی، ترجمه: داریوش آشوری، تهران: کتاب پرواز، اول، 1366ش.
24ـ الطبقات الکبری، ابنسعد محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیة، اول، 1410ق/1990م.
25ـ الکافی، ثقة الاسلام کلینى، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1365ش.
26ـ کشف الغمة، على بن عیسى إربلى، تبریز: مکتبة بنىهاشمى، 1381ق.
27ـ لغتنامه، علی اکبر دهخدا.
28ـ المغازی، محمد بن عمر واقدی، تحقیق: مارسدن جونس، بیروت: مؤسسة الأعلمى، سوم، 1409ق/ 1989م.
29ـ مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب مازندرانى، قم: مؤسسه انتشارات علامه، 1379ق.
30ـ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413ق.
31ـ المیزان فی تفسیر القرآن، علامه سید محمد حسین طباطبایى ، قم: مؤسسة النشر الإسلامى، 1417ق.
32ـ نظامهای اخلاقی در اسلام و ایران، مجید محمدی، تهران: انتشارات کویر، اول، 1379ش.
33ـ وسائل الشیعة، شیخ حر عاملى، قم: مؤسسه آل البیت، 1409ق.